کربلای امروز ،غزه!

مصیبت این حادثه ی هولناک برای هر مسلمان و انسانی در هر نقطه از جهان گران و دلخراش است .اما مصیبت بزرگتر سکوت تشویق آمیز برخی دولتهای عربی و مدعی مسلمانی ست….

استاد می گفت:ما فقط بلدیم 10 روز محرم سینه بزنیم و عزاداری کنیم و نوحه سرایی بشنویم و….!اگر حسین بن علی (ع)بود می گفت:اگر می خواهید برای من عزاداری کنید ،شعار امروز تو باید غزه باشد…کارمان شده این شبها بنشینیم پای سجاده و بگوییم:”اللهم اجعل محیای محیا و محمد و آل محمد ومماتی ممات محمد و آل محمد” اگر محمد (ص) و آل ایشان بودند اینروزها انان نیز می نشستند و دعا می کردند؟؟؟!جواب بدهید!شماها که فقط نباید لکچر بدهید و این درسهای 3و4 واحدی را به زبان انگلیسی بخوانید و بگذرانید .باید حرفی برای گفتن داشته باشید یا نه!نمره ی پایان ترمتان را می گذارم برای این موضوع”غزه”!همیشه فکر می کردم استاد اهل این جور بحثها و تحلیلها نیست…فکر می کردم باید از آن بی غمهای ساحل نشینی باشد که اگر کسی دست و پای دایم برای غرق شدن بزند او به روی خودش هم نمی آورد.خوشم آمد از غیظ و ناراحتی اش برای اوج این مصیبتی که بشریت را هر روز به خیابانها می کشاند تا انزجارشان را از قوم الظالمین نشان دهند.دستم را بلند کردم و گفتم استاد من فقط 2 دقیقه صحبت می کنم .کلاس پر از همهمه ی بچه ها شد که می گفتند یک جای دنیا خون و خونریزی ست امتحان ما موضوعش این است؟اهورا از جایش بلند شد و گفت:استاد !مگر آنموقع که بمباران شیمیایی کردند ایران را !موضوع امتحان کشورهای همسایه ما شدیم؟استاد سکوتی کشدار کرده بود و غرغرها هم ممتد تر شده بود.استاد گفت:خانم مولایی بیا وسط کلاس و بگو تحلیلت را!گفتم استاد وقت گیر نیست 2 دقیقه هم نمی شود.گفت بگو .

گفتم:در غزه عاشورا به پا شده،نگاه کنید چقدر رباب!چقدر علی اصغر،چقدر زینب!دیروز خیمه ها را به آتش می کشیدند ، امروز خانه را بر سر اهل خانه خراب می کنند..فرعونها زیاد شده اند.کجایی  خا لد؟؟؟

 صدای بغض ترکیده ی کلاس با دانشجویان تمام استخوانهایم را می سوزاند …من قصدم مرثیه سرایی نبوده هیچ وقت…اما !وقتی کودکان را میبینم که در آغوش مادرانشان می میرند یاد خاطرات تلخ و خاکسترینه ی همان سالهایی می افتم که اهورا می گفت…یاد همان تابوتهای یک شکل و گلایولهای سفید و حجله های سیاهپوش شده و طنین بلند قاری که قرآن می خواند و تا 10 تا خیابان آنطرفتر نیز صدایش می سوزاند عابران را!لی لا!راست می گوید :می ترسم این سکوتمان نیز منجر به بلایی شود که سر ما هم بیاید.

این آپدیت ،پی نوشت ندارد.

یک دیدگاه برای “کربلای امروز ،غزه!”

  1. رویا گفته:

    میبینم که نمیتوانم تو را اینهمه بی حوصله و خسته ببینم، اما ناگزیر می بینم! و باید برای توان دیدن سپاسگزار هم باشم… هاه … بعد تنها امیدوار باشم به اینکه حکمت خداست… به اینکه امتحان دیگریست که من، سرافکنده بیرون نیایم… دوست ندارم رو به آسمان کنم و بگویم : من که آنهمه دوستت داشته ام من که هر چه گفتی کردم من که بریدم از هر چه نکبت پس چرا؟! نه دوست ندارم… من میگویم باشد، اگر تو این را مقدر کرده ای، من میگویم باشد اگر تو اینگونه دوستم داری، باشد اگر تو را خرسند میکند، باشد اگر برای تو به خود بالیدن است … بدان که من تسلیمم اما راضی نیستم.من ناگزیرم.ناگزیر.
    میبینم که نمیتوانم تو را اینهمه بی حوصله و خسته ببینم، اما ناگزیر می بینم! و باید برای توان دیدن سپاسگزار هم باشم… هاه … بعد تنها امیدوار باشم به اینکه حکمت خداست… به اینکه امتحان دیگریست که من، سرافکنده بیرون نیایم… دوست ندارم رو به آسمان کنم و بگویم : من که آنهمه دوستت داشته ام من که هر چه گفتی کردم من که بریدم از هر چه نکبت پس چرا؟! نه دوست ندارم… من میگویم باشد، اگر تو این را مقدر کرده ای، من میگویم باشد اگر تو اینگونه دوستم داری، باشد اگر تو را خرسند میکند، باشد اگر برای تو به خود بالیدن است … بدان که من تسلیمم اما راضی نیستم.من ناگزیرم.ناگزیر.

دیدگاهی بنویسید