در هوس خیال او همچو خیال گشته ام

مدتی ست به سمت و سوی عرفان کشیده شده ام .آنهم کاملا آگاهانه.آنقدر حلقه های نشستها صمیمی و زلال است که می خواهی همه ی شبانه روزت را بنشینی و گوش کنی.استاد می گفت:می دانید چرا خداوند 2 گوش به شما داده؟!برای اینکه بیشتر تعمل کنید و شنونده باشید و جویا.و یک دهان برای کم سخن گفتن و بهترینها را گفتن.القصه مدتی ست  آرامش را به معنای واقعی پیدا کرده ام .خیلی خیلی آرامم و پرشور.خصوصا بهآر را خیلی دلانگیز آغاز کردم با یک محققی آشنا شدم که تمام حواسم معطوف به اندیشه های ایشان شده،دلم یک الکترود قوی می خواست که آنهم به سبب سفر اخیرم به “مشهد الرضا”میسر شد.چقدر حالا امام غریب را دوستر دارم.اینبار واقعا حظ بردم.”ممنونم و سپاسگزار از مادرم،خواهر دوست داشتنی ام که مرا در این سفر همراهی کردند.خیر دنیا و آخرت نصیبشان باشد.

1:

برای اندسته از دوستان مجازی می گویم که نوشته هایم را غمآلود می پندارند!باید صریحا  عرض کنم اصلا آدم غمگین و مغموم و ناله سر کنی نیستم.به شدت روبه راهم و سر به راه و شاد .اما تلخی و شیرینی را متعادل دارم و اعتقاد دارم هیچ اتفاقی بی تدبیر حادث نمی شود و صبوری و بردباری را از مادربزرگم به ارث برده ام.غزل غمگین نمی سرایم و با غم همزاد نیستم .ترانه زیاد می گویم و زیاد گوش می کنم.اما!گاهی دوست دارم صبحها که از خواب بیدار می شوم “صدای استاد شجریان یا همایونشان “ضمیمه ی روزم باشد .گاهی نیز “مهستی را با خودش واو به واو زمزمه می کنم و می خوانم.و گاهی با شنیدن سیاوش قمیشی بغض می کنم!وبیشتر شبها “ترتیل استاد پرهیز گار “را می گذارم و فقط گوش می کنم.

2:

برای دوست نادیده ام:”آقای حسین سنگری” که برادرزاده ی دکتر سنگری معروف هستند می گویم:

سالهاست که اگر سال یکهزار و سیصد و نود خورشیدی که بیاید.10 سالی می شود که متهم شده ایم به شاعری!سالهای آغازین خیلی پرهیجان تمام همایشهای ادبی را دنبال می کردم و ….اما!از 86 به بعد “شعر “برایم خلوتکده ایست برای خودم و درونیاتم .و هنوز مثل همان سالها اولین نفری که غزلها را می شنود “مادر”است .دیگر برایم نقد و بررسی و …. در اولویت نیست نه اینکه انتقادپذیر نباشم ها نه!اصلا!اما تا آنجا که برایم ممکن باشد خودم اشکالاتش را برطرف می کنم و می رود در بایگانی سروده های پیشین.از لطف شما بسیار ممنونم و قدردان.لذا هنوز مطمئنم که دخترک شعرهایم انیس و همدم شبهای بی ستاره و پرستاره ام است و فراموشم نمی کند که 8سالگی اش را پاییز امسال برایش به جشن می نشینم و می خواهم بوسه بارانش کنم.

3:

از بهآر آفرین برای همه ی دوستان و اساتید ارجمندم که نشانی “شاعرانه هایم”را دارند و می خوانند و نظرات محبت آمیزشان را مشق خاطراتم می کنند ،بهآری لبریز از بهترینها و خوبترینه های زندگی را آرزومندم.

با احترام فراوان

یک دیدگاه برای “در هوس خیال او همچو خیال گشته ام”

  1. حسین گفته:

    بسیار زیبا، جایی برای اعتراض هم بگذارید. بد جور زدید به دهن بنده. انصافا نمیتونم ایرادی به متن هاتون بگیریم. فوق العاده ادبی و زیبا نوشتید.

    ولی در رابطه با نقد، شعرهای شما از همه لحاظ درست هستند ولی جریان یاس و عباس و احساسه که من نقد می کنم.
    شعرهای خودم مورد نقد خیلی ها قرار میگیرن و من واقعا خوشحال میشم. من گاهی اوقات بوده که اصلا شعرم رد شده با اینکه از لحاظ وزنی و معنایی درست بوده.
    من اونجور نقد رو میگم و گرنه شما شعرهاتونو نشون هر آدم عادی بدین استقبال می کنه و خیلی هم خوشش میاد.

    به هر حال امیدوارم که موفق و سر بلند و پیروز باشید.

    برادر کوچکتر شما
    حسین سنگری
    التماس دعا
    یا علی

دیدگاهی بنویسید