بهار هم با شاخه های شکوفه زده ی فروردینی نشسته روی شانه های درختان حیاط خانه ی پدری…دوست دارم با “نیکو”هم عقیده باشم و نام امسال را “سال توام با جسارت مضاعف”بگذارم در هر چه که من را به بصیرت
و شناخت ژرفتری می رساند…فعلا در قدم اول استخوانی می ترکانم شیرین!
آی بهآر آفرین ،دوستتر دارم با رنگی که دوست دارم بهآرم را آهار بزنی!!!
6 آوریل 2010 در 10:23 ب.ظ
سلام سولمازجان.سال نوت مبارک این تاخیرو باید ببخش. امسال دیگه عذرمن موجه بوده مگه نه؟;-)
7 آوریل 2010 در 3:29 ب.ظ
بهارت مبارک سولماز جونم..
7 آوریل 2010 در 4:25 ب.ظ
مضاعف!!
جسارت و بي شرمي ِ مضاعف!
بهارت مبارك دوست خوبم
7 آوریل 2010 در 11:11 ب.ظ
shad bash…
8 آوریل 2010 در 11:07 ب.ظ
شاسگول خان، جسارت در رسیدن به اهداف معقول خودمون دیگه!با بعضیها که از اساس و بنیان مخالفیم…ما رو به اونها چکار!باور کن به جان غزلت بهاری نداشتیم،یعنی با این همه عزیز از دست داده اصلا دلشاد نبودیم….اما بهار و عیدهای تقویمی می یان و می رن،مهم اصل دل آدمه،اونم که دل نگذاشتن بمونه که مادر !!!
8 آوریل 2010 در 11:12 ب.ظ
دکتر جان،شما باید اکتیو تر از این حرفها باشی!امسال عروس خانم شدی قبول!سال دیگه هم بچه بغل می شی و بر کل ما رو فراموش می کنی،نه!این نیست رسم روزگارا!…
12 آوریل 2010 در 11:07 ق.ظ
خوش به حالتون كه بهارو تو حياط خونتون هر روز ميبينيد . دلم تنگ باغ بابابزرگم شد …و البته به تو حسوديم شد …
سولماز جون : هميشه بهاري باشي ….
هر چه خوب است برايت …..
12 آوریل 2010 در 11:03 ب.ظ
ری رای عزیزم…ممنونم از آرزوهای قشنگت برای من…اینبار اگه اومدی خونمون ، بریم حیاط بشینیم یادت باشه.
به امید دیدار گلبانو.
13 آوریل 2010 در 12:10 ب.ظ
سلام حیف نیست این دل بهاری را بدست بادهای تند بسپاری؟
همیشه ات بهاران باد.
15 آوریل 2010 در 12:32 ب.ظ
تازه وارد عزیزم!وقتی روی امواج زندگی کنی،ناخودآگاه طوفانها نیز همراهت می شوند…همیشه ی زندگی که آرام باشد بی محتوا خواهد شد…دعایمان کنید تاب بیاوریم این جزر و مدها را..