شادند جهانیان به نوروز و به عید/ عید من و نوروزِ من امروز تویی!/ مولوی
عشق خیلی خنده دار است؛ خیلی هم گریه دارد…
یا هست یا نیست؛ اگر نیست که نیست و اگر هست و اگر باشد و اگر یافت شود در تو آن وقت، دیگر تو نیستی!
این هم گریه دارد و هم خنده…
تو نیستی وقتی که عشق نیست… و تو نیستی وقتی که عشق هست…
… هستی و نیستی… نیستی و هستی…
«کلیدر، محمود دولت آبادی»
پی نوشت 1:
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را که خواهر مرگ است
و جاودانگی رازش را با تو در میان مینهد!
«احمد شاملو»
11 می 2012 در 8:05 ق.ظ
Salam Solmaz jon khobi?
nisti?
asheghe sheerhaye Shamlo hastam.
24 می 2012 در 7:50 ب.ظ
سلام عزیز واقعا لذت بردم
خوشحال میشوم اگر به وبلاگ حقیرانه شاعری نوجوان قدم بگذارید
منتظر حظور گرم ونظرات سازنده شما هستم
باتشکر فراوان
25 می 2012 در 9:44 ب.ظ
دیوانه می کنه منو این مفاهیم اشعار شاملو!!
خوبی؟