شادند جهانیان به نوروز و به عید/ عید من و نوروزِ من امروز تویی!/ مولوی

عشق خیلی خنده دار است؛ خیلی هم گریه دارد…

یا هست یا نیست؛ اگر نیست که نیست و اگر هست و اگر باشد و اگر یافت شود در تو آن وقت، دیگر تو نیستی!

این هم گریه دارد و هم خنده…

تو نیستی وقتی که عشق نیست… و تو نیستی وقتی که عشق هست…

… هستی و نیستی… نیستی و هستی…

«کلیدر، محمود دولت آبادی»

پی نوشت 1:

جریان باد را پذیرفتن

 

و عشق را که خواهر مرگ است

 

و جاودانگی رازش را با تو در میان می‌نهد!

                                                                    «احمد شاملو»

3 دیدگاه برای “شادند جهانیان به نوروز و به عید/ عید من و نوروزِ من امروز تویی!/ مولوی”

  1. Maryam گفته:

    Salam Solmaz jon khobi?
    nisti?
    asheghe sheerhaye Shamlo hastam.

  2. دوست گفته:

    سلام عزیز واقعا لذت بردم
    خوشحال میشوم اگر به وبلاگ حقیرانه شاعری نوجوان قدم بگذارید
    منتظر حظور گرم ونظرات سازنده شما هستم
    باتشکر فراوان

  3. سه سه سکو گفته:

    دیوانه می کنه منو این مفاهیم اشعار شاملو!!
    خوبی؟

دیدگاهی بنویسید