گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم

خوبم .آرام و سر صبر و پر حوصله…خواستم هنوز به روز نكنم آبي ترين خلوت شاعرانه هايم را …اما!”عشق”كار خودش را كرد و دستم را برد بسوي كلمه شدن!هنوز در نيمه ي مردادماه نشسته ام پشت پنجره ي رو به كوچه ي بازيهاي كودكيهايم.هنوز صداي پدر توي گوشم مانده كه صدايم مي كرد چرا دمپاييهاتو نپوشيدي سولماز!هنوز وقتي عكسش را روي شانه ي ديوار نگاه مي كنم اندازه ي همه ي اين بيست و پنج سالي كه خالي جايش توي تمام دلتنگيهايم درد مي كرد ابري ام مي كند!هنوز رديف عاشقانه ترين غزلهايم خودش است …اما !اينروزها كه آغشته شدم به سبزترين نبض عاشقي …بيشتر طبعم مي جوشد و بيشتر غزل مي شوم و بيشتر جاي خالي هر دويشان بارزتر مي شود!
شبها با “طنين گوشنواز”همايون شجريان”به خواب مي روم و برگه هاي ترجمه هايم روي ميز مي ماند با يك ماگ بزرگ كه فقط جرعه جرعه زلالي آب مي نوشاندم از تمام آفتابي ترين گرماي تابستان…
خواستم بنويسم بي نهايت ممنون دوستان نازنينم هستم كه جوياي حالم بودند و زنگ مي زدند و كامنت مي گذاشتند كه دخترك برگرد بنويس!
من هستم و تا روزيكه هستم مي خوانم و مي نويسم و دوست دارم در منحني لبخندت بايستم و هميشگي ترين بماني برايم تا  يك دل سير تماشايت كنم!حالا كه عشق گريبان شاعرانه گيهايم را گرفته و فاصله شده ديواري براي رسيدن من و تودر داناترين دقيقه هاي شوريدگيها…مي خواهم انروز كه دير يا زود مي رسد قول بدهي با هم اينجا را بنويسيم و بعدترها هم كودكانمان بخوانند اين همه دلدادگي و دوست داشتن را.

پي نوشت 1:
ای آنکه امید به تو دارم در هرچیزی

و ایمن هستم از خشم در هر شری و بدی

ای آنکه عطا کننده بسیار در برابر اندک منی

ای آنکه عطا کننده ای به هر کس که بخواهی

ای آنکه عطا کننده ای به کسی که نخواهد و کسی که نشناسد

رحمت عطا کن از مهر خود بر من تمام خوبی های دنیا و آخرت را

و دور گردان بدی ها را…

بیفزای از فضل و بخشش ات بر من ..”

– دعای ماه رجب –

2:
يا من ارجوه لکل خیر…

ای آنکه امید به تو دارم در هرچیزی

و ایمن هستم از خشم در هر شری و بدی

ای آنکه عطا کننده بسیار در برابر اندک منی

ای آنکه عطا کننده ای به هر کس که بخواهی

ای آنکه عطا کننده ای به کسیکه نخواهد و کسی که نشناسد

رحمت عطا کن از مهر خودبر من تمام خوبی های دنیا و آخرت را

و دور گردان بدی ها را… بیفزای از فضل و بخشش ات بر من ..

یک دیدگاه برای “گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم”

  1. فرشته گفته:

    سلام سولماز جونم… خیلی خیلی خیلی خوشحالم که باز می‌بینم نوشتی و چقدر شیرین و دلچسب… خوشحالم برای تمام خوشحالی‌هات، دیگه از شدت شوق و ذوق نمی‌دونم چی بگم؟؟

دیدگاهی بنویسید